ندارد مادر از آن جان بابا     ولي دارد پدر سه تا از آنها
يكي از آن سه تا گردد اگر كم      پدر ديگر نباشد او به هر جا
چيست كاندر دهان بي دندان     هر چه افتد ريز ريز كند
چو زني در دو چشم او انگشت      در زمان هردوگوش تيز كند؟
از شخصي پرسيدند: از ميان تنقلات كداميك رابيشتر دوست داري؟
پاسخ داد:راندن مرغ و مادر بره
او چه چيزي رابيشتر دوست داشته است؟
چيست آن لعبت همايون فر    كه دهانش بود به كله سر
در بهاران زمردين علفي     از گريبان او برآرد سر
هرگه بكشايد اين معما را قطره اي اشك آيدش زبصر
قلعه اي است قلعه بي در    وندر آن قلعه قلعه ديگر
گاهگاهي زمرد سبزي     از گريبان او در آرد سر
اغنيا را هميشه در منزل     فقرا را رفيق راه سفر
هر كه بگشايد اين معما را     اشك حسرت بريزدش ز بصر
آن چيست كه در كشور ميان لشكر است     چارپا و يك سر و گردن دو دستش بر سر است
دود آهش رفته بالا تا به چرخ اخضر است     گاه از نافش رفان آبي چو حوض كوثر است
گاه او بر سر نهاده دختري زيباسرشت     گاه دختر سر برهنه گاه چادر بر سر است؟
سر پروانه را از تن جدا كن     به پاي سرو زن سر را رها كن
پس آنگه حاصل مقصود ما را     به پاي گل بزن شكر خداكن
چيست آن لعبتي كه بيجان است    گاه سرد است و گاه سوزان است
گاه بنشسته ساكت و آرام     گاه چون طوطي غزلخوان است
دخل او هست ده غلام سياه     خرج او همچو آب باران است
هركه بكشايد اين معما را     راستي آدمي سخندان است.
ان چيست كه در باديه ماوي دارد      در فرق سر جانوران جا دارد
اسمش نبرم ولي نشانش گويم      ۳۰۰ سر و ۱۰۰ شكم ۲۰۰ پا دارد
چو از كشور مصر كردم گذر      نديدم از آن هيچ و هرگز اثر
وليكن سه تا هست در ملك شام     اگر چه ندارد اثر در عوام