بهاالواعظين معروف مي گويد: در ابتداي مشروطه به خانه اي رفتم . پيرزن و دختر جواني در آنجا بودند.
پيرزن پرسيد : منظور از مشروطيت چيست ؟
گفتم قوانين جديده !
گفت مثلا چه ؟
من به شوخي گفتم : مثلا دختران جوان را به پيرمردان دهند و زنان پير را به جوانان !
دخترش گفت : اين چه فايده دارد؟
پيرزن بلافاصله گفت : اي بي حيا ، حالا كارتو به جايي رسيده كه به قانون مشروطه ايراد ميگيري ؟!